بيماري هاي همه گير در ايران
بیماریهای عفونی، قدمتی به اندازه تاریخ بشریت دارند و در آثار و مومیایی ها، بیماری عفونی (مانند سل) مشاهده شده است. اگر به تاریخ مراجعه کنیم، هميشه در ايران بخشی از این بیماری ها وجود داشته و مردم ایران در معرض آن قرار گرفته اند؛ به گونه ای که دهخدا به بیماری وبا در ایران لقب “مرگ” و “مرگی”داد.
الف: همه گيري وبا:
سیدعلی ابن محمد تبریزی در کتاب «قانون العلاج» وبا را “مرض موت” نام داده است. تا قبل از قرن نوزدهم؛ بیماری وبا محدود به خطه هند بود و به واسطه تجارت خارجی انگلستان، انتشار آن به سرزمینهای دیگر از جمله ایران موجب تلفات عظيمي شد.
وبا ۷ بار در جهان عالمگیر و چندین بار در اروپا همه گیر شد. این بیماری، چنان وحشتی در میان اروپاییان ایجاد کرد كه عنوان دهشتناک ترین بیماری قرن را به آن دادند. این وحشتانگیزی و همه گیری؛ زمینه ایجاد نخستین قراردادهای بینالمللي بهداشتي را بوجود آورد.
سابقه همه گيري وبا در ايران:
در ايران در عرض حدود ٧٠ سال (از سال ١٢٠٠ خورشيدي تا سال ١٢٧١ خورشيدي – از ١٢٣٦ تا ١٣٠٩ هجري قمري) حدود ده همه گيري بزرگ و نسبتا بزرگ وبا رخ داده است كه بجز مورد اول؛ بقيه موارد در زمان حياتِ جدِ اعليِ ما مرحوم حاج محمد موسي تاجر طهراني كه از سال ١٢٠٥ تا سال ١٢٨٠ خورشيدي ميزيسنه اند، بوقوع پيوسته است:
١- با شیوع وبا در هند؛ تجارت انگلیسی ها که از کلکته، بمبئی و دهلی شروع میشد با خطر وبا مواجه شد. این بيماري در دوره سلطنت فتحعليشاه قاجار و در تابستان ۱۲۳۶ هجری قمری (١٢٠٠ خورشيدي / ٥ سال قبل از تولد حاج محمد موسي)، توسط کشتی های انگلیسی از راه مسقط به خلیج فارس رسید. به این ترتیب وبا برای نخستین بار به ایران آمد و گسترش بیسابقهای داشت. وبا ازراه بوشهر به دالکی و از آنجا به شیراز رسید. از جمعیت ۴۰ هزار نفری شیراز؛ روز اول ۱۰ نفر، روز دوم ۲۰۰ نفر و دوهفته اول ۵ تا ۶ هزار نفر مبتلا شدند و در چهار هفته آخر دو سوم اهالی را نابود کرد. در نهایت وبا از شیراز به مرکز ايران رسيد و ۱۰۰ هزار نفر از مردم ایران را به کشتن داد؛ به گونهای که لسانالملک در کتاب «ناسخ التواریخ» مینویسد مردم ايران این مرض را مشاهده نکرده بودند و اسیر شدند و این مرض از طریق ایران به روسیه و سایر کشورهای اروپائي سرايت کرد. در انگلیس ۶ هزار و ۲۰۰ نفر کشته شدند که بیشتر در محله فقیرنشین آن کشور بودند، اما در ایران همانسال ۲۰ هزار نفر را به وادی خاموشی فرستاد.
٢- بار ديگر در سال ۱۲۵۲ هجري قمري و در زمان سلطنت محمد شاه قاجار، وبای سختی در سراسر ایران شایع شد. در شدت این وبا در شهر ری، صدرالشعرای آن شهر منظومه اي با این مطلع گفت:
آن ری که گفتی مردخیز آمد وبا چون در ستیز
از وی اجلها در گریز افتان و خیزان دیدهام
٣- در سال ۱۲۶۷ هجري قمري براي بار سوم وبای شدیدی در تهران شایع شد و تا اوایل ۱۲۶۸ ادامه داشت. در سال ۱۲۶۹ وبا درتهران عود کرد؛ لیکن نسبت به سال های قبل چندان شدتی نداشت. در روزهای اول روزانه ۶۰ تا ۷۰ نفر تلف شدند و در ماه شعبان به روزی ۱۳۰ نفر رسید. مرم تهران به قم پناه بردند و به این ترتیب ناخوشی را به قم و کاشان بردند.
٤- براي چهارمين بار در سال ۱۲۷۳ هجري قمري وبای سخت دیگری به همه ولایات ایران افتاد؛ چنان که «کنت دوگوبینو» که در آنسال در تهران به سر میبرد، نوشت: «هر کس دو پا داشت و میتوانست فرار کند، برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت. مردم چنان میمردند که گویی برگ از درخت میریزد و با اینکه در تهران آماری برای شمار مردگان وجود ندارد، من تصورمیکنم بیش از یک سوم سکنه تهران در اثر وبا مردند».
فرخ خان امینالدوله نوشت: «در شهر ما و شمیران به جز خبر ناخوشی و وحشت خبری نیست… از «صفحه کن» تاسوهانک ۲۰ تا ۳۰ هزار نعش آوردهاند.» وضع تبریز چنان بود که اگر جنگ هم شده بود، اینگونه ویرانی نداشت.
٥- پنجمين بار همه گيري كه در سال ۱۲۸۲ هجري قمري اتفاق افتاد؛ وبا تحفه عربستان بود که حاجیان آوردند و خود مکه ۴۰ هزار نفرمردند و در دو سال بعد در سال ۱۲۸۴ وبای شدید دیگری همه شهرهای ایران را فرا گرفت. در همان سال دکتر تولوزان پزشگ ناصرالدین شاه نوشت: «چون در ایران کانونی برای نگاه داشتن شمار مردگان نیست، لذا نمیتوانیم عده آن راکماکان معین کنیم. مع هذا، میدانم که عده مردگان کمتر از یکصد هزار نفر نبود…».
٦- در سال ۱۲۸۶ هجري قمري براي بار ششم وبای خفیفی در قم و کاشان بروز کرد و یک سال بعد در سال ۱۲۸۷ وبا همراه با قحطي مجددا به ایران آمد. حاج محمد حسن امینالضرب تاجر معروف تهران نوشت: «روزی ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر میمردند و قحطي در سال بعد نیز ادامه داشت و وبا هم مزید بر علت شد». آنچنان وضع برای مردم تنگ شده بود که گزارش اسدالله طباطبایی از کنسولگری ایران در تفلیس رسیده است: «چه خراسانی، گوشت آدم میخوردند، دیگر چه رسد به اسب و الاغ. هر روز در مشهد آدم میگیرند که سگ کشته و گوشت او را آورده و فروخته است».
٧- پس از مرگ و میری بیسابقه، چند سالی وبا در ایران آرام گرفت و در سال ۱۲۹۴ و براي بار هفتم از نو وبای سختي در گیلان شیوع پیدا کرد و ۱۰ تا ۱۲ هزار رشتی را به دیار عدم فرستاد. در هشتمين همه گيري وبا، در سال ۱۳۰۷ وبا اينبار از کرمانشاهان آمد. اعتمادالسلطنه به طعنه نوشت: «رنگ شاه پریده، دماغ کشیده و صدا گرفته، معلوم شد اسهال كه در این چند روز شدت پیدا کرده بود، چون در کرمانشاهان وبا هست، شاه وحشت کردهاند که خدای نکرده وبایی شدهاند».
٩- براي نهمين بار در ذیالحجه سال ۱۳۰۹ هجري قمري (تير ١٢٧١ خورشيدي) شیوع وبا از بادکوبه آغاز شد و در روسیه شدت گرفت و شدت آن به اندازهای بود که به مبالغه نوشتند از شهرهای روسیه دیگر چیزی باقی نگذاشت. اندک زمانی از حاجی ترخان به رشت رسید و در ذیالحجه ۱۳۰۹ که نیمه تابستان بود وبا به سمنان و دامغان زده و در اوایل محرم ۱۳۱۰ در تهران شيوع یافت؛ به گونهای دکتر تولوزان نوشت: «در مدت سی سال که من ایران بودم این سختترین و گسترده ترین وبایی بودکه شاهدش بودم». امین الضرب میگفت: «اگر کسی میمرد، هیچ کس نبود او را بردارد، لنگه در بگذارد، ببرد جایی و به خاك بسپارد».
ب: همه گيري بيماري طاعون:
در بهار ۱۲۴۷ هجري قمري طاعون به خرمن جان ایرانیان آتش زد. این بیماری در کردستان، مازندران و گیلان کشتار عظیمی داشت. در اردلان بیش از ۸ هزار نفر را کشت و در رشت ۶۰ هزار نفر را به دیار عدم فرستاد؛ به گونهای که فریزر، گردشگر اروپایی که در آن سال ها از شمال ایران میگذشت، مینویسد: «در آمل که شهری پرجمعیت بود، دیگر کسی نمانده بود ودر بارفروش [بابل] از هر کس سراغ میگرفتم، میگفتند از ناخوشی مُرد.»
راجع به بروز طاعون یادداشت تلخ مهمی در دست است که نقل میشود: طاعون در بلاد روم و ایران گسترش یافت و دراسترآباد ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر، مازندران حدود ۲۰۰ هزار نفر تلف شدند و رشت و گیلان خراب شد. همچنین در تهران ۱۰ تا۱۲ هزار نفر تلف شدند. به گونهای مردم دچار رعب و وحشت شدند که همه مردم فرار کردند و در صحراها منزل گرفتند. سه سال بعد باز وبا آمد. کردستان نیز دچار طاعون شد.
در سال ۱۲۵۴ طاعون آذربایجان، مراغه و اردبیل را فرا گرفت و اصفهان که تا آن سالها وبا به خود ندیده بود، شاهد وبابود. در سالهای ۱۲۶۲، ۶۳، ۶۴ و ۶۵ طاعون در بخشهایی از ایران آمد و تلفاتی داشت.
روش حکومت وقت نیز با برخورد با بيماريهاي همه گير جالب بود. بطوريكه در ناخوشی سال ۱۲۳۶ سیاح انگلیسی که خوداز وبا مرد، چند روز قبل از مرگش نوشته بود در شیراز به محض شنیدن خبر وبا، حاکم حسینعلی میرزا فرمانفرما واطرافیانش فرار کردند و بدون اینکه دستورالعملی جهت حفاظت شهر و مردم بدهند، اهالی را به حال خود رها کردند، امادولتی که سلوک و رفتارش در زمان وبا با مردم منصفانه بود، کسی نبود جز میرزاتقیخان امیرکبیر که در روزنامه دولتي، حقيقت را به مردم گوشزد میکرد و راجع به وبا اعلام داشت:
“در باب ناخوشی مسری از جمله وبا، طاغون و… اطبا روی زمین معالجات مختلف کردند، اما یک علت را در این باب مسلم گرفتند که کثافت و عفونت این ناخوشیها را زیاد میکند”.
این بود که او دستور داد دولت با مایعهای ضدعفونی کننده آن روزگاران، به پاکیزه کردن شهر همت گشایند.
ج: همه گيري بيماري آنفلوانزای اسپانیایی:
مرگ بارترین بیماری عالم گیرِ قرن بیستم و حتی تاریخ بشر را آنفولانزای اسپانیایی می دانند که از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ طول کشید. ویروس این بیماری بیش از ۵۰۰ میلیون نفر یعنی در حدود ۲۷ درصد جمعیت جهان را مبتلا کرد. «انستیتو پاستور» شمار قربانیانِ آنفولانزای اسپانیایی را ۲۰ تا۵۰ میلیون نفر نوشته است. بر پایه مطالعات و بررسی های جدید، آن بیماری سبب سازِ نابودیِ نزدیک به ۱۰۰ میلیون انسان شد. به عبارت دیگر، بیش از ۵ درصد جمعیت جهان را به کام مرگ کشید. آنفولانزای اسپانیایی بیشترین قربانیانش را از گروه های سنّیِ ۲۰ تا ۴۰ سال می گرفت.
خبر شیوع بیماری عالم گیرِ ۱۹۱۸ را نخستین بار رسانه ها و مطبوعات اسپانیا منتشر کردند و از همین رو آن بیماری به آنفولانزای اسپانیایی معروف شد. اسپانیا در جنگ جهانیِ اول بی طرف مانده بود و به همین سبب نیازی به سانسور اخبار نمی دید. اما آمریکا و بریتانیا و فرانسه که تازه از جنگ بیرون آمده بودند، نگران روحیۀ مردمشان بودند و از پخش اخبار ناامید کننده جلوگیری می کردند. درواقع، دولت های آن کشورها نتوانستند در آغاز به ابعاد فاجعه پی ببرند. از همین رو، غافگیر شدند و از به راه انداختن کارزارهای اطلاع رسانی درماندند.
بعضی مناطق جهان با بستن راه ها از آنفولانزای اسپانیایی در امان ماندند. در آن زمان مردم با خودرو و قطار مسافرت می کردند. در نتیجه، ماه ها و گاه سال ها طول کشید تا ویروس این بیماری به مناطق دوردست جهان برسد. در ایران برخلاف بسیاری از کشورهای جهان آنفولانزای اسپانیایی بیشترین قربانیانش را از میان روستاییان گرفت. به سبب قحطی، اعتیاد به تریاک، مالاریا و کمخونی، روستاییانِ ایرانی بیش از شهرنشینان به این بیماری دچار شدند و جان باختند.
ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی نیز جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشتهها بین ١٠ تا ٢٥ درصد مردم ایران یعنی ٩٠٠ هزار تا دو و نیم میلیون نفر بهدلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرورفتند. آنفلوآنزای اسپانیایی که ویروسی همهگیر در جهان بود، بهنسبت دیگر کشورها، تلفات بسیاری از ایران گرفت.
آنفلوآنزای اسپانیایی همچنین با وزش بادی به یک باره وارد تهران شد و چهره شهر را تیرهو تار کرد. عینالسلطنه نوشته است:
“روز ١٨ ذیحجه ١٣٣٦ قمري (برابر با اول مهر ١٢٩٧ خورشيدي) باد و طوفانی به شهر طهران رسید که بعد از آن روز بدون اغراق از صد نفر انسان ساکن طهران نود نفر مبتلا به تب و ناخوشی شده و چنان شده است که بازارها و دکاکین بسته شد. عموم مدارس را تعطیل کردند. در تمام ادارات بیش از یک ثلث اعضا حاضر نمیشود. در هر خانه رویهم رویهم مریض ریخته است که کسی نیست پرستاری مرضا را بنماید. هیچ کس همچو واقعه را به ياد نداشت و این مرض با سينه درد است، سه شب یا دو شب با سردرد و سرگیجه”
در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی، روسی و عثمانی از چهار مسیر و در چهار مرحله این ویروس را وارد کشور کردند.
روسها از شمال شرق و شمال غرب کشور، این ویروس را وارد ایران کردند که البته همه گیری آن محدود و کوچک بود. نیروهای امپراتوری روسیه این ویروس را از نیروهای آمریکایی گرفته بودند و در شهرها و روستاهای مشهد و بندرانزلی شیوع پیدا کرد.
نیروهای عثمانی نیز از غرب کشور و از طریق جنگ زدگان آشوری و ارمنی ویروس را وارد ایران کردند. اما موج اصلی و بزرگ این بیماری توسط نیروهای انگلیسی و نیروهای نظامی هندی وابسته به انگلیس از جنوب کشور وارد ایران شد و شهرهای جنوبی ایران از جمله بندرعباس، بوشهر و شیراز آلوده شد که روایت آنچه بر شیراز گذشت بیان شد. هندیهای بسیاری نیز بر اثر ابتلا به این بیماری در ایران کشته شدند.
آنفلوآنزای اسپانیایی زمانی وارد ایران شد که مردم کشورمان بهدلیل قحطی بزرگ (که توسط انگلیسیها به وجود آمده بود)، بسیاری از اعضای خانواده، دوستان و آشنایان خود را از دست داده بودند و با فقر، گرسنگی و قحطی همچنان دست و پنجه نرم میکردند. مردمی که از قحطی بزرگ جان سالم به در برده بودند، سیستم ایمنی بدنشان بهشدت ضعیف شده بود و برخی دچار بیماریهای دیگری هم شده بودند.
همچنین در آن زمان به دلیل قحطی بزرگ، مردم به مصرف تریاک روی آورده بودند. مصرف تریاک سیستم ایمنی بدن افراد را ضعیف کرده بود. انگلیسیها عوامل خود را مأمور کرده بودند تا با تبلیغ تریاک بهعنوان درمان دردها، مردم ایران را که در آن زمان بهدلیل فقر و کمبود پزشک از بیماری رنج میبردند، به این ماده مخدر معتاد کنند.
گفته میشود در آن سالها حدود ده درصد جمعیت دویست و پنجاه هزار نفری تهران تریاکی بودند. در برخی شهرستانها درصد معتادان حتی بالاتر بود، بهطور مثال در کرمان از جمعیت ٦٠ هزار نفري آن زمان به روایتی ٢٥ هزار نفر معتاد بودند.
در نتیجه پیوند سه سوغات انگلیسی یعنی قحطی بزرگ، تریاک و آنفلوآنزای اسپانیایی کنار ضعف و ناتوانی حاکمان و دولتهای قاجاریه تلفات بسیار زیادی را از مردم ایران گرفت. البته نیروهای نظامی انگلیس هم مبتلا به این ویروس شدند، اما آنها مواد غذایی، غلات و نیازهای مردم را بهغارت برده بودند و از تجهیزات درمانی برخوردار بودند و از این رو تلفات چندانی ندادند و از خطر آنفلوآنزای اسپانیایی در امان ماندند.
فاجعه آنفلوآنزای اسپانیایی، نقشی حیاتی در تاریخ بهداشت عمومی در ایران بازی کرد، در نتیجه گزارش های کشتار آنفلوآنزای اسپانیایی در این کشور بود که شاهزاده نصرتالدوله فیروز، وزیر خارجه و رئیس هیات نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس، تلاشهایی را آغاز کرد که به افتتاح انستیتو پاستور در تهران در سال ۱۹۲۱ ميلادي منتهی شد.
.