حدود ١٢ سال پس از فوت جدِ اعليِ ما مرحوم حاج محمد موسي تاجر طهراني در سال ١٢٧٣؛ فرمان مشروطيت در ١٤ مرداد سال ١٢٨٥ خورشيدي بامضاي مظفرالدين شاه رسيد. در آن تاريخ، فرزند اول وي (حاج محمد علي طهراني) همچون پدر دار فاني را ترك نموده بوده و بقيه اولاد وي همگي در سنين بالندگي بوده اند (آخرين فرزند ايشان – حاجيه كبري – متولد سال ١٢٦٢ خورشيدي – ٢٣ ساله بوده اند. گرچه ايشان در جواني فوت نموده اند و تاريخ فوتشان مشخص نيست) و تعداد زيادي از نوه هاي ايشان نيز بدنيا آمده بودند. بعلاوه شش تن از نتيجه هاي حاج محمد موسي (٥ فرزند حاجيه صاحب سلطان قندي و حاج سيد نصرالله تهراني و يك فرزند حاجيه رقيه دختر اول حاجيه خاور سلطان) هم تا آنسال بدنيا آمده بودند كه فقط چهار نفر آنها باقي ماندند:

سه فرزند باقيمانده خانم صاحب سلطان قندي (اولين فرزند حاج محمد كاظم قندي) بشرح ذيل در دوران شكل گيري نهضت مشروطه بدنيا آمده بودند: سيد حسن تهراني متولد ١٢٧٦ ، سيده سارا تهراني متولد ١٢٧٩ و سيد حسين تهراني متولد ١٢٨١ . يك نتجه ديگر ايشان نيز كه نوه حاجيه خاور سلطان است، بنام محمد احمديان تهراني كه بر اساس شناسنامه صادره براي ايشان قبل از صدور فرمان مشروطه و در سال ١٢٧٢ بدنيا آمده است.

به نفل از رسانه مجازي “امپراطوري دروغ empireoflies.ir”:

شاید بتوان نهضت مشروطه ی ایران را مهمترین واقع تاریخ چندهزار ساله ی این ملت کهن سال دانست.
مردم ایران در این جنبش به دنبال کسب آزادی ها و حقوق از دست رفته ای بودند که طی قرون متمادی به وسیله ی عُمّال حکومت های مستبد پایمال شده بود.
جنبش مشروطه یک باره به وقوع نپیوست. بلکه مقدماتی داشت که به صورت مختصر به شرح آنها می پردازیم. یکی از مهمترین وقایعی که بعدها به حرکت و جنبش مردم در مشروطه منتهی شد نهضت تحریم تنباکو است. تا قبل از آن حرکت مردم تصور نمی کردند در مقابل دستورات و اوامر پادشاه خودکامه بتوان ایستادگی کرد. اما حکم تحریم تنباکو که به وسیله ی میرزای شیرازی استاد گرانقدر آخوند خراسانی صادر شد در خاطره ی مردم ماند تا در انقلاب مشروطیت به کمک آنها بیاید. اما مردم در انقلاب مشروطه چه می خواستند؟ وقوع این جنبش چه دستاوردهایی بر ایشان به ارمغان آورد؟
مشروطیت، این باور و پندار غلط که پادشاه سایه ی خدا بر روی زمین است را از میان برداشت. مردم فهمیدند که پادشاه نماینده ی ملت است و چنانچه از مصالح ملت و کشور پا را فراتر بگذارد و به اعمال مستبدانه دست بزند می توان او را برکنار و دیگری را به جای او نشاند.
مشروطیت به همه ثابت کرد که برای قرارگرفتن در یک منصب حکومتی نسبت خانوادگی با دربار کافی نیست، بلکه باید شاسیتگی، لیاقت و کاردانی به جای آن ملاک قرار گیرد.
مشروطیت خواهان جدا کردن قضاوت از حکومت و تاسیس عدالتخانه برای دادخواهی مظلومان و رسیدگی به شکایت بی پناهان شد.
حرکت های آغازین مردم برای جنبش مشروطه در زمان مظفرالدین شاه به وقوع پیوست. اما یک جوّ روانی در دوره ی ناصرالدین شاه و فتحعلی شاه به وجود آمد که ذهن مردم را به خود مشغول کرده بود.
این جو روانی تحت تاثیر شکست های سنگین ایران در جنگ با روسیه و دیگر کشورها قرار داشت. مردم مشاهده می کردند که کشورشان روز به روز ضعیف تر می شود ولی کشورهای دیگر در راه ترقی گوی سبقت را از هم می ربایند. بعضی رجال و پادشاهان قاجار به این امر آگاه بودند، اما سیستم غلط و بی لیاقتی اکثر آنها اجازه ی هیچ گونه حرکتی را نمی داد.
بعد از قتل امیرکبیر و ناتمام گذاشتن اصلاحات او، خود ناصرالدین شاه در سفرهایی که به اروپا رفت پیشرفت این کشورها را از نزدیک ملاحظه کرد و گاهی با بعضی رجال کاردان همچون میرزا حسن خان سپهسالار دست به اقداماتی می زد که همه ناکام ماندند. نافرجامی حرکت های اصلاح طلبانه و ندانم کاری شاه و فساد دربار باعث از دست دادن بخش های زیادی از خاک کشورمان شد.
بعد از ناصرالدین شاه، ولیعهد مریض حال و ناتوان او مظفرالدین شاه به قدرت رسید. ناصرالدین شاه را آخرین پادشاه سنتی ایران می دانند زیرا، هیبت و اقتدار او مانع آشکار شدن ضعف های درونی حکومت می شد. اما در زمان مظفرالدین شاه که اقتدار چندانی نداشت یک واقعه ی کوچک زمینه ی بروز جنبش های طولانی را فراهم می کرد.

آغاز انقلاب مشروطه:
نخستین جرقه های انقلاب وقتی روشن شد که علاء الدوله حاکم تهران، به بهانه ی گران شدن قند، عده ای از بازرگان قند و در راس آن ها آقا سید هاشم قندي را به چوب بست، به دنبال این خبر بازار بسته شد. مردم در منزل آیت الله سید محمد طباطبایی گرد آمدند و قرار گذاشتند به عنوان اعتراض در حرم حضرت عبدالعظیم بست بنشینند.

بست نشینی یعنی از ظلم حاکم یا اعتراض به او در یک مکان مقدس پناه گرفتن و تا زمانی که آنجا هستند در امان باشند. معترضین در حرم حضرت عبد العظیم تحصن کردند و خواسته ی آنها تاسیس عدالت خانه بود. حکومت استبدادی عقب نشینی کرد و فرمان تاسیس عدالت خانه صادر شد. ولی حکومت به وعده خود عمل نکرد و ماموران حکومتی طلبه جوانی بنام سید عبد الحمید را شهید کردند. در نتیجه علما و مردم در مسجد جامع تهران گرد آمدند و این بار آیت الله سید محمد طباطبایی و آیت الله سید عبد الله بهبهانی با مشورت مردم تصمیم گرفتند تهران را ترک و به قم عازم شوند آیت الله شیخ فضل الله نوری نیز به حمایت از مردم برخاست و همراه علما عازم قم شود و علمای نجف نیز از مردم پشتیبانی کردند در نتیجه شاه عقب نشینی کرد و با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه  (١٤ مرداد ١٢٨٥) و عزل عین الدوله قیام مردم به نتیجه رسید و مردم با تشکیل مجلس و تصویب قانون اساسی برای نخستین بار در تصمیمات حکومتی دخیل شدند.

فرمان مشروطه

در تحصن مردم در حرم عبدالعظیم علاءالدوله از حکومت تهران معزول گشت ولی عین الدوله دست از استبداد خود بر نمی داشت و اجرای دستخط شاه را در تأسیس عدالتخانه به تعویق می انداخت. سرانجام شاه ناچار شد عین الدوله را از صدارت عزل کند و میرزا نصرالله خان نائینی معروف به مشیرالدوله را که وزیر امور خارجه بود به صدارت برگزیند و در جریان تحصن علما و مردم در قم عضدالملک رئیس ایل قاجار برای بازگردان علما به قم رفت و بازرگانان نیز جهت مخارج بازگشت پولهایی فرستادند. شهر تهران سراسر چراغانی شده بود و علماء با درشکه و کالسکه به تهران بازگشتند مشیرالدوله فرمان داد تا عمارت بهارستان را برای افتتاح دارالشورای ملی آماده کنند. چون هنوز در تخلیه ی آن عمارت اشکالاتی در بین بود قرار بر این نهادند که مجلس اول را در مدرسه ی نظامی وابسته به کاخ گلستان برگزار کنند. روز شنبه ٢٧ جمادی الثانی ١٣٢٤ مجلس بدون نماینده و با حضور پانصد نفر از علما و شاهزادگان و بیش از چند هزار نفر از مردم که در بیرون در بودند گشایش یافت چون شاه بیمار بود عضدالملک به نمایندگی از طرف شاه خطابه ای ایراد نمود و ملک المتکلمین به نمایندگی از طرف مردم از شاه سپاسگزاری نمود. انتخابات تهران روز پنج شنبه ٢٣ ماه رجب آغاز شد و روز ١٢ شعبان به پایان رسید و روز یکشنبه هیجدهم شعبان ٣ ساعت به غروب مانده در عمارت گلستان مجلس شورای ملی افتتاح شد. در ساعت مقرر مدعوین در تالار موزه ی کاخ گلستان جمع شدند و شاه به زحمت روی کرسی سلام نشست و با صدای ضعیف و لرزان گفت « ده سال است آرزوی این روز را داشته و الحمدالله به مقصود خود رسیدم. » و حلقه ی اشکی در چشمان بی فروغ او نشست و مجلس، اول ماده ی تاریح فرمان مشروطیت را در جمله عدل مظفر که به ابجد ١٣٢٤ می شود تعیین نمود و بر سر در مجلس نصب نمود و هنوز هم برپاست.

پی‌نوشت‌
۱- حکومت مشروطه و مشروطیت: رژیم سیاسی یا حکومتی که دامنه کاربرد قدرت در آن محدود به حدود قانونی است و به همین دلیل، در برابر مفهوم حکومت استبدادی و دیکتاتور قرار دارد. ر.ک به: آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، مروارید، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۴۲
۲- عبدالله رازی، تاریخ ایران
منبع: زندگینامه، اندیشه‌ها و مبارزات آخوند محمدکاظم خراسانی، انتشارات قلم