مقدمه
قحطی بزرگ ۱۲۵۰-۱۲۴۹ هجری شمسی (۱۲۸۸-۱۲۸۷ هجری قمری – ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۱ میلادی):
قحطي بزرگ اول در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار بوقوع پيوست. در آغاز حادثه؛ حاج محمد موسي تاجر طهراني حدودا ٤٤ ساله بوده اند و پنج فرزند اولشان (محمد علي، محمد كاظم، خاور، كوكب و مريم) بدنيا آمده بودند و همسر اولشان (حاجيه فاطمه خانم) نيز هنوز در قيد حيات بوده اند. لذا جد اعلي و تعدادي از اجداد اين خاندان كه شامل اين خانواده ٧ نفره ميشوند، شاهد و در گير مسائل آن قحطي بزرگ بوده اند.
قحطي بزرگ
بخشهاي اعظم متن زير بر گرفته از سايت “ويكي پديا” است:
آن قحطي بزرگ باعث تلفات جانی فراوانی در ایران گردید. برطبق برآوردها حدود یک دهم جمعیت ایران در این سالها از گرسنگی مردند.[۲][۳][۴][۵][۶][۷] قحطی در ایران سابقهای طولانی دارد و این سرزمین شاهد ادوار مختلف قحطی بوده است که ساکنان آن را به ورطهٔ مرگ و تباهی کشانده است.[۸] عوامل طبیعی از جمله اقلیم ویژه ایران، کمبود منابع آب و بارندگی، همچنین خشکسالیهای متناوب در داخل فلات ایران از جمله دلایل بروز قحطی محسوب میگردند.[۹] عوامل فرهنگی و اجتماعی بویژه شرایط سیاسی بعنوان عواملی که در شروع، تشدید و تداوم قحطی نقش دارند، مورد توجه قرار گرفته اند. با توجه به شیوه سنتی کشاورزی ایران چند سال بی بارانی و کم بارانی منجر به بروز فاجعه قحطی در ایران می شده است. این امر عدم امنیت روانی جامعه را در پی داشته است که سبب ایجاد روحیه خاص در اقشار مردم به ویژه کشاورزان میگردید. بی شک مناسبات «ارباب و رعیتی» در این احساس عدم امنیت روانی و عدم تحرک و انجماد روحی، و ترس و وحشت ناشی از خشکسالی سهم به سزا داشته است.[۱۰]
محققان، قحطی بزرگ سال ۱۲۴۹ شمسی را از هولناک ترین و مرگبارترین رویدادها در طول دو قرن اخیر و حتی در دوران بعد از حمله مغول دانستهاند.[۱۱] به گونهای که سال شروع قحطی به عنوان سال مجاعه ، مبدأ محاسبات تاریخی قرار گرفته است.[۱۲][۱۳][۱۴] رالینسون در ۱۸۵۰ م جمعیت ایران را ده میلیون نفر تخمینزده است اما به گفته کرزن در ۱۸۷۳ م در اثر بلای وبا و قحطی، جمعیت به شش میلیون نفر کاهش یافت.[۱۵] به گفته گیلبر جمعیت شناس و مورخ معروف، یک و نیم میلیون نفر از جمعیت ۹ تا ۱۰ میلیون نفری ایران در این قحطی جان باختند، و شهرهای اصفهان، یزد، و مشهد دست کم یک سوم جمعیت خود را از دست دادند.[۱۶][۱۷] برآورد شده است که تعداد خانوار ایل قشقایی از متجاوز از ۶۰ هزار خانوار به ۱۲ هزار خانوار کاهش یافت که گویای ابعاد فاجعه است.[۱۸]
ارتش انگلستان، علت اولیه قحطی سال ۱۲۴۹ خورشيدي به شمار میآید. در خاطرات عبدالله مستوفی آمده است: «در سال ۱۲۸۸ قمري ، سال قحطی عمومی ایران است از یکی دو سال پیش کم بارانی شروع و گرانی و تنگی خواربار خودنمائی میکرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ باران هیچ نبارید و مایههای سنواتی هم تمام شده بود، قیمت نان که در اوائل ۱۲۸۷ بیش از یکمن شش هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید. مردم پایتخت این اشعار را ساخته بطور تصنیف میخواندند:
شاه کج کلا
رفته کربلا گشته بیبلا
نان شده گران
یک من یک قران یک من یک قران
ما شدیم اسیر
از دست وزیر
از دست وزیر»[۱۹][۲۰]
این وضعیت افزایش شدید بهای غلات و خواربار را درپی داشت. به روایت عبدالله مستوفی در زمستان سال ۱۲۸۸ قمري قیمت نان به پانزده تا شانزده برابر قیمت عادی آن رسید به گونهای که مقامات مجبور شدند از روسیه تقاضای کمک نمایند. به احتمال فراوان در همین زمان برای اولین بار پای آرد روسی به نام آرد حاجی طرخان – چون آن را از “حاجی طرخان” حمل میکردند – به ایران باز شد.[۱۹] این افزایش بی رویه قیمت ها موجب اعتراض و حتی ایجاد شورشهایی در اصفهان، بوشهر، قزوین و سایر شهرها گردید. شدت قحطی به حدی رسید که مردم به خوردن علف ، گوشت حیوانات بارکش ، سگ ، گربه، موش و حتی مردار و فضولات حیوانی روی آوردند. در بعضی نقاط آدمخواری، بچه دزدی و قتل کودکان نیز شایع گشت.[۲۱][۲۲] به گونهای که در شهر قم هیچ کس جرأت نمیکرد تنها به خیابانها برود، و در بیرون شهر قم اراذل، زنان در جستجوی غذا را به بهانه اینکه میخواهند به آنان غذا بدهند فریب میدادند، به قتل می رساندند و از گوشت آن ها استفاده میکردند.[۲۳] افغانی شیعه مذهبی اوضاع قم را در این روزگار چنین به تصویر میکشد: «جزئیات سفر قم دلخراش و مناظر دیده شده وحشتناک بود. اجساد مردگان جاده ها را پوشانده و هوا را با تعفن ناشی از گندیدن آنها مسموم میکرد. سرایها از افراد در حال احتضار، که شیون و رنج های آنها مناظر غیرقابل وصفی را به وجود آورده، پر بود. دهات خالی و خاموش، همانند خانه ارواح، توسط دستههایی از سگها، که با زندهها برای تصاحب مرده ها مبارزه می کردند، مورد تهاجم قرار گرفته بود. زاریهای او برای ایران بسیار رسا بود. او [می ] گفت: کشور از دست رفته است. در این سرزمین نه مذهب و عدالت و نه مروتی یافت میشود. ما در کابل به ایران به عنوان مرکز خوبیهای اسلام نگاه میکردیم، ولی افغانستان، با تمام عیبهایش، کشور بهتری برای زیستن است.»[۲۴]
از علل جانبی قحطی می توان به مواردی چون احتکار، فقدان اعتماد و همدلی بین مردم و حاکمان بواسطه حاکمیت استبداد، بی کفایتی و فساد مسئولان حکومتی اشاره نمود.[۲۵][۲۶][۲۷]احتکار نقش مهمی در شدت بخشیدن به قحطی و گسترده شدن دامنه فاجعه ایفا می نمود. از این سال ها گزارشهایی در دست است که غلات بویژه در سال دوم قحطی توسط محتکران به طور مصنوعی کمیاب شده بود. این در حالی بود که صاحبان غله موجودی خود را عرضه کرده بودند، اما طمع تجار فرصت طلب و ملاکان بزرگ که فروشنده عمده غلات نیز محسوب میگشتند باعث بالارفتن غیرعادی قیمتها و کمبود ناشی از آن بود.[۲۸][۲۹] گزارش شده است که ناصرالدین شاه که به سفر عتبات عالیات رفته بود طی تلگرافی درباره اوضاع و احوال عمومی، وضعیت قحطی و وبا پرسش کرد و پاسخ کارگزاران متملق چنین بود که «احوال ها خیلی خوب است. تازه[ای] که قابل عرض همایون باشد هیچ نیست … از هر جهت، امنیت و آسودگی حاصل است! طهران کمال نظم و وفور را دارد! جنس به قاعده به انبارها میرسد! به هیچ قسم از تهران نگرانی نداشته باشید!» و وضعیت ایالات نیز مثبت گزارش شده است.[۳۰] این در حالی بود که ایران با یکی از بزرگترین قحطیهای تاریخ خود دست به گریبان بود. این عدم مسئولیت و بی کفایتی به نوبه خود موجب تشدید بحران میگشت. ابعاد فساد اداری در جریان این قحطی به اندازهای بود که با کشف روابط کلانتران شهر با لوطیان و اوباشان و عدم توانایی کلانتران برای مقابله با اوباشگری سعی شد تغییراتی در وضعیت نیروهای انتظامی تهران داده شود.[۳۱]
احمد کتابی معتقد است که بروز و گسترش قحطی در ایران نتیجه مستقیم استبدادگرایی، فساد و بی کفایتی حکومتها در ایران بوده است، و می گوید: «بی مناسبت نیست که با تأسی به دکتر هما ناطق، که در پژوهش عالمانه خود در زمینه تاریخچه وبا در ایران بین «مصیبت وبا» و «بلای حکومت»های فاسد و غیر مردمی در ایران، پیوندی نزدیک یافته است، میان وقوع قحطی و نظام حکومتی در ایران نیز همبستگی و ارتباطی جستجو شود.»[۳۲] حسین شهیدی در کتاب سرگذشت تهران در باب این قحطی آورده است: «در دوره ناصر الدین شاه و پس از او تا پایان دوره قاجاریه فقط این دو بار قحطی طبیعی یا مصنوعی در ایران و تهران روی نداد بلکه هر چند سال یکبار قحطی گریبان مردم را میگرفت و تنها در این میان محتکران که از اشخاص ثروتمند و با نفوذ بودند از آن سود میبردند.»[۳۳] پروفسور شوکو اوکازاکی در خصوص قحطی سال ١٢٤٩ خورشيدي اظهار نموده است که: «عاملِ اصلی قحطی سال ۱۲۸۸ قمري بروز دو خشکسالی پی در پی بود، اما این بلا به هیچ وجه کاملاً نتیجه بلهوسی طبیعت نبود … بخش بزرگی از مسئولیت این رویداد ناگوار را میتوان، واقع بینانه، متوجه مقامات بالا، ملاکان، سوداگران غله، و برخی روحانی نمایان که دست اندرکار احتکار و سوء استفاده از اوضاع به نفع خود بودند، شناخت. همچنین، حکومت مرکزی و حکام ولایات و نواحی، که تدبیر و اقدامِ مؤثری برای اصلاح وضع در کار نیاوردند، در این بلیه سزاوار نکوهش اند. به سخن دیگر، حرص و بی کفایتی دولت مردان به همان اندازه مسبب گرسنگی و رنج مردم بود که خشکسالی و بخلِ طبیعت.»[۳۴]
در کنار منفعت طلبی عدهای از ملاکان و بزرگان نمونهای از کمکهای های مردمی نیز مشاهده میشود. چنانچه میرزا حسین خان مشیرالدوله صدر اعظم ناصرالدین شاه انبارهای غله شخصی خود را به روی مردم گشود و تمام تلاش خود را معطوف متقاعد نمودن مقامات حکومت برای تنزل قیمتها از طریق پرداخت یارانه به نان نمود.[۳۵] علاوه بر آن میرزا حسین خان به فقرا کمک بسیاری نمود که مقدار آن را تا روزی پنج هزار تومان نوشتهاند.[۳۶][۳۷] مشیرالدوله فقرای تهران و نواحی اطراف که از گرسنگی به تهران مهاجرت کرده بودند را در قلعه نصرت آباد اسکان داد و برای ایشان قوت روزانه معین کرد و عده زیادی را از مرگ حتمی نجات داد.[۳۸] همچنین آقا محمد قمشهای تمام آن چه را که به ارث برده بود فروخت و صرف نیازهای مردم بویژه طلاب نمود.[۳۹]
منابع:
2 ↑ آوری، پیتر، کاویل همیلی و چارلز ملویل، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تاریخ ایران به روایت کمبریج (دوره افشار، زند و قاجار)، انتشارات جامی، ۱۳۸۸، صص ۲۳۷ و ۲۳۸
3 ↑ افشار، ایرج، چهل سال تاریخ ایران، ج۲، نشر اساطیر، ۱۳۷۴، ص۷۱۹
4 ↑ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، ج۱، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل، ۱۳۷۰، ص۳۹۵
5 ↑ دیوان بیگی، حسین بن رضاعلی، خاطرات دیوان بیگی: (میرزا حسین خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (کردستان و طهران)، ج۱، به کوشش ایرج افشار و محمد رسول دریاگشت، نشر اساطیر، ۱۳۸۲، صص ۶۸ و ۷۱
6 ↑ سالور، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج۱۰، محقق ایرج افشار و مسعود سالور، نشر اساطیر، ۱۳۷۴، ص۷۹۰۰
7 ↑ شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۱۷۱
8 ↑ راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص۱۴
9 ↑ همان، صص ۹۱ و ۲۴۲
10 ↑ همان، ۱۳۵۴، ص ۱۹۹
11 ↑ کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ،1390، ص170
12 ↑ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، ج۱، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل، 1370، ص395
13 ↑ شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، صص ۳۴۰ و ۴۷۴
14 ↑ سالور، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج۱۰، محقق ایرج افشار و مسعود سالور، نشر اساطیر، ۱۳۷۴ُ ص۵۱۱۱
15 ↑ راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص۷
16 ↑ گرنی، جان و منصور صفت گل، قم در قحطی بزرگ، ۱۳۸۷، ص۱۸۸
17 ↑ کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰، ص۱۷۰
18 ↑ راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص ۲۷۹
19 ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۱، نشر زوار، ۱۳۸۴، ص۱۱۰
20 ↑ راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص۱۷۵
21 ↑ شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ا، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۴۸۴
22 ↑ کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ،۱۳۹۰، ص۱۷۲
23 ↑ ارباب، محمد تقی، کتاب عدد نفوس اهالی دارالایمان قم، قم نامه، ،۱۳۶۴، ص۶۰
24 ↑ کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰، صص۱۷۲ و ۱۷۳
25 ↑ راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص۲۴۲
26 ↑ شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، صص ۱۷۸ و ۴۷۴
27 ↑ افشار، ایرج، چهل سال تاریخ ایران، ج۲، نشر اساطیر، ۱۳۷۴، ص۶۸۸
28 ↑ همان، ص۶۸۸
29 ↑ شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۴۷۴
30 ↑ کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ،۱۳۹۰، ص۱۷۸
31 ↑ شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۱۷۸
32 ↑ کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰، ص۱۸۱
33 ↑ شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۴۸۵
34 ↑ اوکازاکی، شوکو، قحطی بزرگسال ۱۲۸۸ در ایران، ۱۳۶۵، ص۴۱
35 ↑ آوری، پیتر، کاویل همیلی و چارلز ملویل، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تاریخ ایران به روایت کمبریج (دوره افشار، زند و قاجار، انتشارات جامی، ۱۳۸۸، ص ۲۳۸
36 ↑ افشار، ایرج، چهل سال تاریخ ایران، ج۲، نشر اساطیر، ۱۳۷۴، ص۴۶۰
37 ↑ شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۴۸۴
38 ↑ همان، ص۳۴۰
39 ↑ قمشهای، محمد رضا، حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، مجموعه آثار حکیم صهبا به همراه زندگینامه عارف الهی آقا محد رضا قمشهای، کانون پژوهش، ۱۳۷۸، ص٢٩