مرحوم سيد علي اصغر طاهري مقدم فرزند مرحوم سيد رحيم طاهري مقدم و مرحومه جميله قندي است كه در تاريخ ١٨ اسفند سال ١٣١٧ در تهران چشم به اين جهان گشود و در تاريخ ششم دي ماه سال ١٣٩٩ در سوئد چشم از اين دنيا بركشيد.
مرحومه جميله قندي فرزند حاج علي اصغر قندي، نوه حاج محمد كاظم قندي و نتيجه حاج محمد موسي است. لذا مرحوم سيد علي اصغر طاهري مقدم نتيجه حاج محمد كاظم قندي و نبيره حاج محمد موسي تاجر طهراني ميباشد.
مرحوم طاهری از پيشكسوتان تهيه كنندگي برنامه هاي راديوئي بود. برنامه هايش شنوندگان بيشماري بخصوص در بين حوانان داشت.
زمانی که کار در رسانهها چندان هم جدی گرفته نمیشد؛ او از شنوندگان پر و پا قرص رادیو بود و آرزویش پیوستن به این رسانه.
“ورود به رادیو برمیگردد به آن شوق و ذوق جوانی. در آن شرایط یادم هست که خودم را آماده کرده بودم مثل بقیه بروم سراغ دانشگاه و شرکت در کنکور. ولی در سفری که از جنوب به تهران داشتیم در یک تعطیلات نوروزی، از طریق رادیو شنیدم که رادیو تعدادی تهیه کننده میخواهد. یادم هست با چند تا از دوستان بودیم در آن کوپه قطار. یکی از آنها گفت آخ آخ این فلانی الان میرود اسم خودش را مینویسد و جالب است که در راه آهن تهران از آنهاخداحافظی کردم و پرسان پرسان رادیو را در میدان ارک پیدا کردم. واقعاً تا آن زمان نمیدانستم در کجا واقع شده و رفتم و اسمم را نوشتم. این واقعیتی است که من بهعنوان یک شنونده وفا دار رادیو میخواستم این وفا داری را نشان دهم و بالاخره خودم را به رؤیا هايم نزدیک کنم. احساس می کردم این رؤیا دست نیافتنی است. ولی به خودم گفتم که یک آزمون و تجربهای میکنم تا ببینیم نتیجه چه خواهد شد”.
مرحوم طاهری کوتاه مدتی پس از رفتن به رادیو به جرگه برنامه سازان پیوست. در آغاز دهه ۱۳۴۰ خورشیدی او تهیه برنامهای را بر عهده گرفت که «آهنگ های روز از آلبوم دیروز» نام داشت؛ برنامه ای نیم ساعته برای ترانههای غربی که هوا خواهان بسياري داشت و توانست جوانان دیروز را به سوی خود جلب کند.
با ورود نسل جوان تر به رادیو آلبوم دیروز را به جوانان روز واگذاشت و در دیر وقت شامگاهان به سراغ «یادِ دیروز» رفت.
جمعه شب ها همه در انتظار موضوع جدید انتخابی طاهری بودند؛ موضوعاتی مانند «دوستت دارم» یا «جدایی» یا «میعادگاه تابستانی» یا…. که به نظر میرسید فصل مشترکی است میان مخاطبان، تا ذهن مقایسه گر آنان را با ترانههای متنوع به قیاس وا دارد.
مرحوم طاهری اما هدف خود را نوعی بازگشت میداند:
«هدف اصلی این بود که آنها را برگردانم به گذشتههاشان. دراندیشههامان بعضی وقتها که آرامش پیدا میکنیم، دوست داریم به گذشته برگردیم. به طور کلی آدمی در این سه بُعدزمانی که ما میدانیم و میشناسیم، یعنی گذشته، حال و آینده، زندگی میکند. تنها بُعد زمانی که نقد است، همان زمانگذشته است. میخواهم این را بگویم که چه قدر دیروز یا گذشته نقش دارد در ذهن آدمی.
حال بهتر است یک رسانه جمعی مثل رادیو بتواند کمک کند به اینکه این گذشتهها زندهتر و بهتر شود. هدف من از اینبرنامه این بود که آنها را برگردانم و با گذشتههاشان آشنا کنم و همین گذشتهها و در کنارهم قرار گرفتنها چقدر نقشداشتند در اینکه آنها بتوانند مسائلی را در ذهنشان زنده کنند، بیمهریها را به مهر بدل کنند، سایه ها را به روشنی،فرود ها را به فراز و به هر حال این چیز هایی که تمام مورد نظر یک رادیو و یک برنامه گر رادیو است که بخواهد باشنونده هایش ارتباط داشته باشد”.
وی اغلب از دیروز سخن میگفت، بدون آنکه اشارهای هم به فردا داشته باشد. اما نامههای بعضی از شنوندگان به ناچار نگاه او را به «فردا» نیز معطوف میکرد:
“یکی از شنوندهها که ارتباط ما از طریق نامه بود و تلفن کمتر، گفت شما سراسر از دیروز صحبت میکنید. بعد یکی از سوژه هایی که داشتم از قضا در یکی از این جمعه شب ها ساعت ۱۱ شب، فردا بود و می دانید که در مورد فردا هم خیلی خیلی خواننده ها و گروه ها کار هایی ساخته اند و ما نمونه هایی ارائه دادیم. پس به این ترتیب یک بار ما هم توانستیم به فردا نظری داشته باشیم”.
ايشان چند سالی پس از کار در رادیو با همسرشان، خانم هما خوشنام، آشنا میشود که سرانجام به ازدواج می انجامد. همسر وي در تاريخ هشتم دي ماه سال ١٣٩٤ در سوئد درگذشت. مرحومه هما خوشنام درتلویزیون ملی ایران کار میکرد. او در آغاز در گروه “ادب” همراه با نادر نادرپور و چند تن دیگر از یاران ادبی به کار گویندگی پرداخت و سپس به گروه تهیه کنندگان تلویزیونی پیوست.
برنامه مرحوم طاهري همیشه با این دو واژه شروع می شد: خانم ها، آقایان. “همیشه به جای “شنوندگان عزیز”، میگفتم “خانم ها آقایان”. در آن زمان ها من شنوندگان مختلفی داشتم. یکی از این شنونده ها بعدها به ما پیوست که خودش شد از گویندگان برجستهٔ تلویزیون ملی ایران و او کسی نیست جز فریدون فرح اندوز. صدای نازنینش با آن سرشاری احساسش و واقعاً با آن صورت صمیمیاش همیشه در نظرها هست؛ یادم نمیرود. در نیمه راه دهه چهل به همراه دو تن از دوستان دیگرش (سعيد قائم مقامی و اسماعیل میرفخرایی) که آنها هم بعدها گویندگان برجسته تلویزیون شدند، آمدند و با ما همکاری کردند. این آشنایی ما بود تا زمانی که سال های ٥٠ آنها به تلویزیون رفتند.
حالا حساب کنید همان شنونده قبلی رادیوی دیروز که حالا در تلویزیون آمده و نخستین شبی است که میخواهد برنامه زنده خبر را پخش کند. وارد دفتر من شد، سلام کرد، با احترام گفت فلانی اجازه هست. امشب نخستین شبی است که من میخواهم خبر بخوانم، میتوانم از آن عبارت معروف تو استفاده کنم و به جای “بینندگان عزیز” بگویم “خانمها آقایان”؟. شما شادی من را ببینید! من او را در آغوش گرفتم، بوسیدم، گفتم فری جان سپاسگزارم اگر چنین کاری بکنی. وقتی شب هنگام در دفتر نشسته بودم و روی آن جام جهاننما صورتش را دیدم که گفت با سلام خانم ها آقایان، فهمیدم که حالا یک شنونده رادیو تبدیل شده به گوینده تلویزیون و این بازتاب بسیار بسیار خوبی در ذهن من داشت»..
زنده یاد نورالدین ثابت ایمانی، گوینده خوش صدای خبر رادیو، نیز یکی از همکاران نزدیک طاهری بوده است. او میگوید: «در آن سال های نخستین که ثابت ایمانی در کانال تلویزیون خصوصی “ثابت پاسال” کار میکرد و هنوز تلویزیون ملی ایران ساخته و برپا نشده بود، به رادیو آمد. او در رادیو هم خبر میخواند. آشنایی ما بیشتر آنجا آغاز شد. ولی بعدها که من هم به دنبال گروهی از میدان ارک به بلندی های جام جم آمدم، خوشبختانه بار دیگر ثابت را دیدم و این دوستی ما تداوم پیدا کرد تا زمانی که او ایران را ترک کرد. بله من خاطره بسیار خوبی دارم. به قول امروزی ها به او “آقای خبر” می گفتند واین اسم براستی که برازنده اوست و او هم از نام ها و صداهایی است که هرگز فراموش نخواهد شد.
مرحوم طاهری که با نوآوران در رادیو همراه بود، کوتاه مدتی پس از برنامه “یادِ دیروز” خود نیز دست به نوآوری زد:
«فکر کردم تعدادی از ترانههایی که از روزگار گذشته به یاد مردم بود، بهتر است متناش به فارسی برگردانده شود. چون مردم با زبان ترانه آن زمان آشنایی نداشتند. مثل یک آهنگ اسپانیایی یا فرانسوی و یا انگلیسی و یا ایتالیایی که بیشتر مورد نظر من بود. به این ترتیب دوستانی پیدا کردیم از همان گروه شنوندگان که آمدند و با این زبانها آشنایی داشتند. متنها را میآوردند و من این متنها را تنظیم میکردم که بتوانم موقع ضبط از نظر “لیپ سینگ” [هماهنگی کلام با حرکت لبها] با خود آهنگ تطبیق دهم. این دگرگونیهایی که من برایتان گفتم، باعث شد که تعداد شنوندگان روز به روز بيشتر شود.
مسئله دیگر این بود که در هر یک از برنامهها که تم خاصی داشت، یک بخش لطیف ادبی داشتیم که با استفاده کردن ازآثار سُرایندگان خارجی بود که با موضوع آن شب ما مطابقت داشت».
اشتباه همیشه از بی تجربگی نیست!
در آن سالهای دیر و دور ویراستاری صداها به راحتی امروز نبود. نوارهای ریل را باید برای درآوردن جملهای با تيغ ميبریدند و از چسبهای معروف اسکاچ و غیره برای چسباندن واژهها به یکدیگر بهره میگرفتند. طاهری را یکی ازادیتورهای ماهر در رادیو میدانستند. معروف بود که او میتواند “کاف” را به “گاف” تبدیل کند:
«اوایل دهه ۵۰ بود که یک روز ظهر مدیر وقت پخش شبکه خبر، شادروان تورج فرازمند، آمد سراسیمه و نگران. نواری هم در دستش بود. گفت به ما کمک کن. شاه امروز در همایشی بوده، نطقی کرده، در واقع از همان نطق های بعد از انقلاب سپید و بعد جملهای را به زبان آورده که این جمله درست نیست و حتی خودش این جمله را نفی کرده است. گفتم چه قدر وقت داریم؟ گفت ۱۰ دقیقه. گفتم به هر حال نمی رسیم، ولی خلاصه ی همین خبر را میتواند گوینده بگوید و اعلام کند که بعداً این نوار پخش میشود که ما فرصت داشته باشیم.
به هر تقدیر فهمیدم که شاه گفته بود بیگانگان انقلاب ما را به خون زدودند، به جای اینکه بگوید به خون آلودند. خب این کارسادهای نبود. به هر تقدیر رفتیم به استودیو و شروع کردیم به آن عملیاتی که باید کاف را گاف کرد به قول شما و ما موفق شدیم “زدو” را برداریم از “دند” که در واقع آلودند و زدودند هر دو همسان تمام میشدند. این یکی از شانسهای ما بود. به این ترتیب “زدو” برداشته شد و “آلو” که باید ترکیبی باشد از حرف “آ” و چیزی مثل “لو” که از کلمات خود شاه پیداکردیم، جابهجا شد و این عملیات ۱۵ دقیقه طول کشید. زمانی که من برگشتم و این صدا پخش شد، انگار که اصلاً او اشتباهی مرتکب نشده است».