سركار خانم دكتر پريچهره احمديان طهراني فرزند محمد احمديان طهراني، نوه رقيه خانم. نتيجه خاور سلطان و نبيره حاج محمد موسي تاجر طهراني از چهره هاي برجسته علمي كشور و داراي درجه دكتري در رشته سيتولوژي (سلول شناسي) و سابقه طولاني استادي در دانشگاه تهران ميباشند كه چندي است به افتخار بازنشستگي نائل شده اند
شرح زندگي از زبان خودشان:
سال۱۳۱۴ بود که در یک خانواده مذهبی فرهنگی به دنیا آمد نامش پریچهره شد و نام فامیلش، احمدیان تهرانی. دوره ابتدائی را بپان رسانده بود که پدر ( محمد احمدیان تهرانی) به احترام سُنّت خانوادگی که دختر ها را از ادامه تحصیلِ بیشتر از دوره ابتدائی ممانعت میکردند، او را نیز منع کرد.
یکسال به مدرسه نرفت، مهر ماه سال بعد نزدیک میشد، همسر عمه جون بتول ( آقای رضا فاضل همدانی، بهترین دبیر ریاضیات در تهران) به او پیشنهاد کرد که اگر تمایل به ادامه تحصیل داری اکنون هنگام ثبت نام است.
پدر با اینکار مخالف بود، لذا به اتفاق مادر( ملکتاج زندوکیلی که خود قبلاً در سِمت ناظم و معلم ابتدائی خدمت کرده بود) به دبیرستان رضاشاه کبیر ( نوربخش) رفت و ثبت نام کرد. پدر عکس العملی نشان نمیداد و بی تفاوت بود و هیچگاه در جلسات خانه و مدرسه یا فعالیت های دیگرِ مدرسه شرکت نمیکرد و زحمت همه کارها بعهده مادر بود. شش سال دبیرستان را در رشته طبیعی ( تجربی) با موفقیت بپایان رساند.
سپس در کنکور دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، رشته نقاشی که دوست میداشت پذیرفته شد و یکسال در این رشته ادامه داد ولی سال بعد(۱۳۳۶)، سرنوشت او را جزو اولین دختران دانشجو، همراه شش دختر دیگر به دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران کشاند.
بعلت اینکه آنروزها نمیشد در دو دانشکده همزمان تحصیل کرد و از طرف دیگر نقاشی نمیتوانست منبع درآمدی باشد، اجباراً از دانشکده هنرهای زیبا انصراف داد و به دانشکده کشاورزی که در کرج است رفت.
پدر همچنان نظری نمیداد و در هیچ کاری دخالت نمیکرد.
او راه خود را با موفقیت پیش میبرد. پس از پایان دوره لیسانس در رشته اصلاح نباتات، در ۱۳۴۰ با سِمت معلم دستیار در همان دانشکده در گروه زراعت و اصلاح نباتات استخدام شد. سال بعد ( ۱۳۴۱) با مهندس محمد جواد مراداسحقی، که هم دانشکده ای در گروه گیاهپزشگی بود ازدواج کرد و سال ۱۳۴۲ باتفاق همسر برای کسب درجه دکترا به امریکا رفتند.
پس از کسب درجه MS ( فوق لیسانس) بعلت بدنیا آوردن اولین فرزندشان، پرهام در ۱۳۴۳ و ابتلا به بیماری، از تحصیل باز ماند ولی همسر به تحصیل ادامه میداد.
بدلیل بیماری و ناتوانی در مراقبت از فرزند، او را بایران آورد و برای سرپرستی و تربیت به دست با کفایت پدر و مادر سپرد.
وی برای جبرانِ سریعترِ این عقب ماندن از تحصیل، پس از اخذ فوق لیسانس به تنهایی یعنی دور از همسر، فرزند، پدر و مادر به کشور فرانسه رفت.
یکسال بعد پدر بدرود حیات گفت . طبق گفته مادر، پدر قبل از فوت، دلتنگ دختر بوده و دیگر مخالفتی با او نداشته، بلکه انتظار دیدن او را میکشیده، که متأسفانه این دیدار تحقق نیافت.
وی هنوز در حال تحصیل بود که همسر پس از اخد درجه دکترا به ایران مراجعت کرد.
سال بعد (۱۳۴۸) وی نیز درجه دکترای خود را در رشته سیتولوژی یا سلول شناسی بدست آورد و به ایران باز گشت.
با ارتقاء به مقام استادیاری و سپس دانشیاری مشغول به تحقیق و تدریس در زمینه بیولوژی، سیتولوژی، سیتوژنتیک، ژنتیک فیزیولوژیک و بیوتکنولوژی شد.
سال ۱۳۵۱ فرزند دوم آنها، الهام بدنیا آمد و محفل زندگی را گرمیِ بیشتر بخشید.
او اولین بانوئی بود که در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران به مقام استادی ارتقاء یافت، ضمن اینکه فرزند دوم را هم سرپرستی و تربیت میکرد.
هنوز چند سالی از فعالیت و پیشرفت آنها نگذشته بود که همسر در سن۵۰ سالگی در ۱۳۶۵ به لقاءالله پیوست و آنها را تنها گذاشت.
فرزند پسر برای تحصیل به امریکارفته بود و دختر فقط ۱۳ سال داشت که پدر را از دست داد. پس از دو سال دختر نیز برای تحصیل نزد برادر به امریکا رفت.
ادامه زندگی به تنهایی و تأمین معیشت و هزینه تحصیل دو فرزند، او را به اشتغال به تدریس و تحقیق در دوره کارشناسی ارشد و دکترا در دانشگاه های دیگر مانند دانشگاه زابل و دانشگاه آزاد اسلامی لاهیجان و کرج، وادار کرد که کاری بس دشوار بود. ولی او همه سختی ها را برای پیشرفت فرزندان بدوش کشید و از پای ننشست.
او دو کتاب بنام های سیتوژنتیک و همسانه سازیِ ژن ها ترجمه کرد و به چاپ رساند. بیش از صدها مقاله در رشته تخصصی خود در کنگره های داخلی و بین المللی ارائه داد و بچاپ رساند.
مشاوره و راهنمائی حدوداً ۹۰ دانشجو در دوره کارشناسی ارشد و دکترا را بعهده داشت.
در سال ١٣٨٢ براي زيارت خانه خدا و انجام مراسم حج تمتع به مكه معظمه مشرّف گرديد. اواخر سالهای اشتغال، با اهداء مبلغی، بنیاد جایزه دکتر پریچهره احمدیان تهرانی و دکتر محمد جواد مراداسحقی را برای کمک به دانشجویان نیازمند در دانشکده کشاورزی تأسیس کرد.
وی پس از ۴۵ سال خدمت صادقانه به افتخار بازنشستگی نائل شد.
چند سال بعد مادر نازنینش نیز به دیار باقی شتافت و او را تنهای تنها گذاشت.
اکنون باوجود اینکه دور از فرزندان یعنی پرهام که الان پزشک جراح و الهام که مهندس کامپیوتر است، تنها زیر سایه حق بسر میبرد و با سپاس از پروردگار یکتا، از اینکه بر خلاف میل پدر به تحصیلات خود ادامه داده و در عین حال توانسته طی سنوات خدمت زکاتِ دانسته های خود را به دانشجویان این مرز و بوم ادا کند و پدر را نیز خوشنود سازد، بسیار راضی، خرسند و سربلند است.