خانم فرزانه قندی فرزند حاج حسن نوه حاج علی اکبر نتیجه حاج محمدکاظم و نبیره حاج محمدموسی که در آمریکا تشریف دارند پیام زیر را ارسال کرده اند :
” …..امروز صبح با ديدن فيلم كليپ خاندان قندي به همراه خانواده، واقعا افتخار ميكنم كه از راه دور پاره اي از خاندان قندي هستم اگرچه كليپ بسيار زيبايي بود وليكن با چشماني پر از اشك و قلبي اكنده از افتخار به تماشاي فيلم نشستيم. ……از اينكه باعث تدوين فيلم براي همگي و دختران من كه از خاندان قندي بي خبرند شديد ممنون و متشكرم…….”
خانم لیلا فرزند خانم فرح نوه حاج کاظم نتیجه حاج عبدالله نبیره حاج محدکاظم و ندیده حاج محمد موسی این پیام را ارسال کرده اند :
“…..خيلى دلم مى خواست در گردهمايى شركت كنم ولى نشد در عوض با كليپ در گذشتگان فاميل قندى كلى گريه كردم و حال كردم و افسوس خوردم كه چرا نتونستم شركت كنم.”
خانم فهیمه صالحی فرزند حاجیه فخرالملوک نوه حاج محمدصادق نتیجه حاج محمدکاظم و نبیره حاج محمدموسی هم این پیام را داده اند :
” ……مجلس غیر قابل تصورزیبا وباشکوه بود . ماازملاقات شماودیگر اقوام عزیز براستی لذت بردیم و افتخارکردیم,……”
همچنین به مناسبت برگزاری این مجلس شعر زیر را سروده اند:
هزاران سپاس بر شمامهربان,
آزین محفل انس با سروران
فراوان درود برشما مجتبی,,
سبدها گل یاس تقدیمتان,
چه رنجی وزحمت دراین کاربود
که قندی شناسانده ای این زمان
اگر چه بصد سال یا بیشتر
نکونام بودند این مهتران,
بسی مایه سربلندی ماست,
نیاکان پاکیزه,جنت مکان,
چه بسیار اشخاص بانام نیک
هم اینک دراقوام وخویشانمان,
بعلم وبحکمت پر آوازه اند,
بدنیا وعقبی ,مباهاتمان,
چه بیحدسجودوچه بیحددرود
به جان آفرین,هم به صاحب زمان,
فهیمه بسی شادمان زین ثواب
که دیدیم ودیدند یارانمان,”
سلام من بر یکایک خویشاوندان عزیزم,
روز جمعه گذشته برای من وخانواده گلم جزو بهترین. وخاطره انگیزترین روزهای عمرمان محسوب شد,
وخوشحالم که پسرم کامیار مقدم نژاد بهمراه عروس گلم دانیال,وآریان. نوه های عزیزم همچنین دخترم نیلوفر مقدم نژاد به همراه داماد مهربانم مهندس رضا عقیقی ودو فرزند دلبندشان دلارام وپدرام,خدمت اقوام گرامی من رسیدند وبنا بگفته خودشان برنامه گردهمایی بسیار باشکوهی بود
امیدوارم تمامی دست اندرکاران این دورهمی دلچسب پرخاطره. همیشه موفق وسرشاراز انرژی مثبت باشند ,بامید دیدار دوباره,
خدانگهدار همگی
فهیمه صالحی
“من قاسم طاهری نخست فرزند مرحومه زهرا قندی نوه حاج محمد کاظم قندی و نتیجه حاج موسی تهرانی درگردهمایی که درنهم مهرماه 1395 در منزل پدر بزرگ وجدمان بعمل آمد احساس درونی خودرا بشرح ذیل بیان میکنم.
1-وجود محفلی بعد از حدود 50سال بادیدن چنین اقدامی وصف ناپذیر بود
2-حدود 75%اقوام را که آشنایی باآنها نداشتم رویت کردم که بیشتر باید بگویم پیدا کردم که امیداست که درآینده نه چندان دور این آشنایی بیشترو بیشتر شود.
3-شورو اشتیاقی که ازهریک از حاضرین میدیدم وصف ناپذیر بود
4-محیط برگزاری برایم بسیار خاطره انگیز بخصوص وقتی که وارد منزل داییم مرحوم حاج میرزا عبداله قندی شدم .
5-بازیهای کودکانه بابچه ها ومراسم های مختلف اگر اشتباه نکرده باشم عروسی حاج کاظم پسر داییم وبرنامه عزاداری در ماههای صفر هرسال ودورهمی های فامیل خاطره انگیز و دلچسب بود.
درنهایت این محفل باتمامی زحماتی که دست اندرکاران بخصوص پسر دایی عزیزم آقای مهندس مجتبی قندی آقای اعتمادفر عزیز ودیگر یارا ن باوفا که اسمشان خاطرم نیست بوجود آوردند (صوت وتصویر کلیپ بسیار عالی لوح های ماندگار پذیرایی بسیار شایان و…..)مرا بخود داشت که قدردانی بسیار والایی داشته باشم .
درپایان از خداوند منان آرزودارم این خانواده عظیم را سالم وسلامت درپناهت حفظ فرما وطول عمر وافر عطا بفرما.
جالب است بدانید شوق ووصفی که فرزندانم از این دیدار داشتند بینظیر بود ودیدارشان از این محله قدیمی بخصوص منزل آب و اجدادی حمام قبله بازارچه نایب السلطنه ومنزل قدیمی پدرم فتحعلی طاهری نخست درکوچه شترداران کوچه حمام حاج اسمعیل حوری که درآنجا بدنیا آمدیم مشاهده کردند.
درخاتمه بازهم بسهم خود و همسر وفرزندانم به یک یک عزیزان خسته نباشید گفته وتوفیق روز افزون همگی را از ایزد منان خواهانم .”
خانم مهین سادات محمدی همسر آقای جواد سعادت فرد فرزند حاجیه طوبی ، نوه حاج محمدکاظم و نتیجه حاج محمدموسی:
” …من هنوز فکر میکنم یک چنین دور همی را در خواب یا رویا دیدم و قادر نیستم بگویم چنین مجلسی بیاد ماندنی با این همه شکوه و جلال ندیده بودم انقدر عالی بود که خود را فراموش کرده بودم گاه شادی و گاه اشگ ومن ان منزل وآن فامیل مرا برده بود به سالهای دور من همیشه افتخار به فامیل محترم قندیها داشتم دارم امیدوارم که تجدید شود بسیار ممنون و متشکرم”
آقای رضا قندی فرزند آقا مهدی نوه حاج عبدالله ، نتیجه حاج محمدکاظم و نبیره حاج موسی از نیویورک نوشته اند :
“….خوشبختانه تونستم قسمتهایی از برنامه رو بصورت زنده انلاین ببینم. خیلی خیلی جالب بود به خصوص کلیپ . کیفیت پخش خیلی خوب بود. البته به جز چند دقیقه قطعی اولش. مشخص بود کادر نسبتا حرفه ای ادارش می کرد و انصافا دست کمی از پخش زنده برنامه های تلویزیونی نداشت. نکته جالب این بود من برنامه رو تو موبایلم دیدم بدون هیچ مشکلی و اولش واقعا فکر نمیکردم کار کنه. به نظرم کلیپ واقعا تأثیر گذار بود و خاطرات شما و عمه شمسی خیلی جالب بود….”
آقافربد قندی فرزند آقارضا نوه حاج مهدی ، نتیجه عالیه خانم و نبیره حاج محمدموسی مطلب مفصلی به شرح زیرمرقوم نموده اند :
“به نام خدا
مهمانی خاص !
شاید یکی از عجیب ترین حس ها این باشه که به یک مهمونی دعوت بشی که خیلی ها رو نمیشناسی و تا حالا ندیدی ولی خیلی مشتاقی که زودتر ببینیشون و دیدار تازه کنی .
ازجمله این گردهمی ها ، همایش خاندان حاج محمدکاظم قندی(دایی بزرگوار پدربزرگ بنده)درتاریخ هشتم مهرماه سال نود و پنج شمسی بود ، که دقیقا این حس رو بهت القا میکرد!
از سالها قبل به واسطه رفت و آمد به منزل مرحومه مادربزرگ همسرم رحمته الله علیها درکوچه امام زاده یحیی خیابان 15خرداد ، با نام کوچه حمام قبله و بازارچه نایب السلطنه آشنایی شنیداری داشتم ولی هیچ وقت توفیق پرسه زدن درمحله های آبا و اجدادیم را نداشتم تا روز 8/7/1395 که این امر محقق شد .
به همراه دختر 7 ساله ام – شمیسا قندی – که شنیده بود مهمانی جهت حضورقندی ها تشکیل شده و همچنین اسمش روهم درشجره نامه دیده بود خیلی مشتاق بودیم تا حمام قبله وکوچه پس کوچه های بازارچه رو گزکنیم تا برای من حس نوستالژیک داشته باشه وبرای دخترم ثبت خاطرات ارزشمندی که بعد ها متوجهش خواهد شد چقدر ارزشمنده .
با ورود به خانه مرحوم حاج محمدکاظم قندی ناخودآگاه یاد منزل حاج آقا کسا یی – خونه سیدها – درکوچه شترداران میدان قیام افتادم .
معماری ها دقیقا مثل هم ! فضای اندرونی و بیرونی به سبک معماری خانه های قدیمی تهران . داخل حیاط خیلی شلوغ بود و همه دنبال بدست آوردن آویزهای شناسایی خودشون بودند . خیلی با مزه بودن هرکسی درهر رده سنی با یک رنگ مشخص میشد .
ازهمه جالب تر عده ای رودیدم که نشسته و رو به دوربین جملاتی رو در جهت معرفی خود و خانواده بیان می کردند.
اگه به من بود فقط دلم میخواست بشینم یه گوشه و مصاحبه همه رو ببینم تا بیشتر با فامیلم آشنا شم .همه بادیدن این جو به وجد آمده بودند و به قول امروزی ها سورپرایز شده بودند . خیلی جالب بود برگزاری اصل همایش و مراسم هم که خیلی فراتر از یک مهمانی خاص بود . به نظرم همایشی ترتیب داده شده بود در جهت معرفی بیشتر برند (brand) قندی!
همه چیز برنامه ریزی شده ، فکر شده و مهندسی شده !
جالب ترین قسمتش هم تقدیر ازقهرمانان فامیل بود در حوزه های مختلف . ولی به نظرم همه کسانی که در این مراسم شرکت داشتند یک وجه مشترک باهم داشتن و اونهم همه قهرمان صله رحم بودند و هستند.
با تقدیم احترام
فربد قندی – رضا – حاج مهدی – عالیه خانم”
خانم شهرزاد شروین نیا فرزند خانم سودابه نوه حاج جلال سعادت فرد نتیجه حاجیه طوبی ، نبیره حاج محمدکاظم و ندیده حاج محمدموسی متن زیر را ارسال نموده اند :
خانم مرجان قندی فرزند جواد آقا نوه حاج مهدی ، نتیجه عالیه خانم و نبیره حاج محمدموسی هم دل نوشته زیر را نگاشته اند:
“منم نوشته ای رو که تو دفتر یادداشت خودم از آن روز داشتم رو براتون میفرستم:
روزهایی هست که باید زیرش خط کشید تا به چشمت بیان.روزهایی که وقتی روزهای دیگت از دست می رود بتونی راحت پیدایش کنی و با مرورش دلت گرم بشه. روزهایی که باید ازش چندتا کپی بگیری. روزهایی که باید باهاش عکس یادگاری بگیری و زیرش رو حتما تاریخ بزنی که وقتی آلبوم زندگیت رو ورق زدی یکدفعه تو رو ببره تو روزگار سپری شده. این روزها دل آدم رو قرص میکنه. به همین خاطر به نظر من هر آدمی باید روزهایی رو حک کنه تو ذهنش برای روزهای مباداش.9/7 /95 برای من یکی از روزهای زندگیم بود که زیرش خط کشیدم.”
ملیحه خانم برهانی فر نوه دختری محمد موسی برهانی ونتیجه حاج مریم خانم و نبیره حاج محمدموسی :
” …احساس هویت بیشتر واصالت بیشتر کردم واینکه همه رفتنی هستیم چه همراه خود به اخرت می بریم”
“ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا غره اعین وجعلنا للمتقین اماما” دیروز نور دیده های حاج محمد کاظم قندی را دیدیم مصداق بارز این ایه بودند خدا حفظشون کنه.
آقای همایون قندی فرزند حاج اکبر نوه حاج محمدتقی و نتیجه عالیه خانم و نبیره حاج محمدموسی :
با سلام خدمت تمام بزرگواران تمام مطالبى كه بيان گرديده است نشانه احساسات گرم خاندان قندى است .
من به شخصه در آن روز گرمى آغوش پدربزرگان و مادر بزرگانم رو در اين جمع احساس ميكردم كه مهربانترين آغوش ها ميباشد.
خانم منصوره مرادی فرزند حاجیه ملوک نوه حاج محمدصادق نتیجه حاج محمدکاظم و نبیره حاج محمدموسی :
با سلام و عرض تشکر از اینکه فرصتی را بوجود آوردید تا نوادگان مرحوم حاج موسی دیداری با هم داشته باشند .
فضای آن خانه برای من خیلی آشنا بوداحساس قرابت میکردم . بوی آشنائی فضای آنجا را عطر آگین کرده بود، وقتی وارد آشپزخانه شدم به همسرم آقای حسینی عرض کردم فکر کنید آبکش های برنج اینجا چیده شده و خانمها مشغول برنج صاف کردن اند و سفره افطار در حیاط پهن است و مرحوح حاج محمد کاظم دارند برای افطار مردم را بداخل دعوت میکنند. واقعا دلم نمیخواست از آن حیاط بیرون بروم .جزو نفرات آخر بودیم که اون خانه را ترک کردیم .ولی با دنیائی از خاطراتی که برای خودم از گفته های مادرم در ذهنم ساختم . بعد از خروج به همسرم گفتم خیلی دوست داشتم توان مالی داشتم و خانه را باز سازی کامل میکردم و کلاس درس و یا اشتغال زائی برای زنان سر پرست خانوار میکردیم .در هر حال انشا…. آیندگان ما هم از ما به نیکی یاد کرده بتوانیم منشا کار خیر باشیم .
خانم فرنوش قندی فرزند رضا نوه حاج مهدی .نتیجه عالیه خانم ونبیره حاج محمد موسی:
قدم زدن در کوچه پس کوچه های قدیمی و بازارچه ای کهن .خانه هایی با حیاطهایی وسیع و اندرونی و بیرونی در قدیمی ترین منطقه تهران با معماری خاص ساختمانهایش که با پا گذاشتن به هریک از این خانه ها آرامش خاصی را به تو القا می کند . من با ورود به این خانه اجدادی احساس عجیبی داشتم.حسی که غیر قابل توصیف است.خانه ای که در آن احساس محبت و صمیمیت را لمس میکردم به همان سبک قدیمی.چقدر زیباست. مرحبا به شما که از این گنجینه نگهداری کردید و سبب گردآوری همه کسانی شدید که هریک به نحوی به این خانه مرتبط هستند.مطمئنا روز9/7/1395 برای من برگی زیبا و ماندگار از دفترچه زندگیم خواهد بود.
خانم مهسا گلسرخی فرزند زرین نوه حاج مهدی نتیجه حاجیه عالیه و نبیره حاج محمدموسی :
راستش من چون از اون زمان خاطره ای ندارم برام حس نوستالژی نداشت.
خانم فرشته صفاي فرد نوه حاج مهدي قندي نتيجه حاجيه عاليه خانم و نبيره حاج محمد موسي :
همیشه عاشق بازدید از خونه های قدیمی بودم ولی این خونه فرق داشت با تمام خونه های دیگه. هنوز حضور گرم صاحبان شریف و با ایمانش حس می شد و عطر خوش قرابت و خویشاوندی همه جا پیچیده بود. زمانی كه تصویر حاج محمد كاظم قندی دایی بزرگوار پدر بزرگ عزیزم به همراه موسیقی خاص وارد مجلس شد و همه به احترام ایشان قیام كردیم برای من شكوه و عظمت خاصی داشت و حضور ایشان را كاملا حس كردم و دیدن تصویر قدیمی پدر بزرگ عزیزم اشك را از دیدگانم جاری كرد. از روز جمعه 9 مهر احساس می كنم كه حتی خودم را هم بيشتر مي شناسم …. 💐
آقای آرین طاهری نخست فرزند قاسم نوه حاجیه زهرا نتیجه حاج محمدکاظم و نبیره حاج محمدموسی :
روز خيلي جالبي بود كه در زندگيمون رقم زده شد. من خيلي كيف كردم و شايد باور نكنيد؛ از اون شب به بعد احساس خيلي دوستي نزديك و صميمي با اون خدا بيامرز پيدا كردم؛ جالبه با كسي كه ٢٠٥ سال پيش پا به اين دنبا گذاشته و ١٢٥ سال پيش هم چشم از دنيا بسته.
خدايا
– هر كي كه با من بدي كرد
– هر كي كه مرا بد گفت
– هر كسي كه غيبت مرا كرد
– كسي اگر دلم را رنجاند
من امروز براي رضاي تو همه را بخشيدم؛
توهم مرا به كرامت و بزرگيت ببخش و بيامرز
با تمام وجود گناه كردم؛
نه نعمتهايش را از من گرفت و نه گناهانم را فاش كرد؛
اگر بندگي اش را مي كردم، چه مي كرد؟
آقای احسان کرمی فرزند خانم ملیحه نوه حاجیه محترم خانم نتیجه حاج محمدکاظم و نبیره حاج محمدموسی :
با عرض سلام، من خاطرات زیادی از زبان مادر بزرگم ( محترم خانم آخرین فرزند حاج محمد کاظم قندی ) در مورد افراد فامیل ، منزل قدیمیشون و کودکی خودشون و اتفاقات رخ داده در اون دوران شنیده بودم . مادر بزرگ ما رو تقریبا تمام بزرگترهای فامیل میشناختند چون ایشون آخرین فرزند حاج محمد کاظم و تقریبا هم سن با برادرزاده ها و خواهر زاده هاشون بودند .
من با اینکه خیلی در بازارچه نایب السلطنه تردد دارم ولی منزل قدیمی حاج محمد کاظم رو فقط از بیرون دیده بودم اما روز جمعه با ورود به آن دو خانه مذکور تمام آن خاطراتی که از زبان مادر بزرگم نقل شده بود برایم یاد آوری شد . و هر طرف دنبال بخشهایی از خانه میگشتم که داستانی در مورد آن شنیده بودم .
اما حیف که خانه با آنکه تقریبا حالت قدیمی خود را حفظ کرده بود به دلیل ایجاد سقف های کاذب نصب شده روی حیاط و پرده های موجود، عمارت به درستی دیده نمیشد ولی در کل حس خوبی رو در من زنده میکرد . کاش میشد این خانه رو دوباره به حالت قدیم بازسازی و نگهداری کرد .
خانم بهناز فروغی فرزند مهین نوه اشرف السادات نتیجه صاحب سلطان نبیره حاج محمدکاظم و ندیده حاج محمدموسی:
🌷🌷
زبانم قاصر است از منتهای تفکر ،ابتکار و سلیقه بستگان با اصالتم در برپایی مراسم بسیار منحصر بفرد خاندان شیرین “قندی”
🌻🌻🌻 سپاس…..سپاس…..سپاس
خانم مینو کریمی فرزند اکرم نوه حاج محمدتقی نتیجه حاجیه عالیه و نبیره حاج محمدموسی:
در مراسم ديروز كه بسيار جالب و با صفا بود احساس غرور كردم و از اينكه يكي از اعضاي اين بزرگ خاندان ميباشم بسيار شادمانم.
